عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس15
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس15 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد لوگوی اسم و عکس نوشته های اسم درخواستی را مشاهده کنید که شامل 19 عکس نوشته همراه با متن می باشد و …
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس15
جای گلستان میتوان با بوسهای خوش بود
در یک اتاق ساده با گلدان معمولی
با عقد دل فرقی ندارد شاهد عقدت
قرآن زرکوب است یا قرآن معمولی
عاشق اگر باشی برای بردن معشوق
اسب سفیدت میشود پیکان معمولی
معشوق من پاک است و عشقم پاک اما من …
من کیستم در متن این دوران معمولی ؟
من هم بدون سیم و زر یک شاعر پاکم
یک شاعر از نسل بدهکاران معمولی !
عکس اسم امیرمحمد
آغـــــوش بـــاز كـــرد و تنش را بــه بـــاد داد
حس كرد مثل سایه اش امشب سبک شده ست
راضــی نشد پرنده ی كوچک…وبالـــكن
دیگر برای بال و پرش پست پست پست
بارید تا دمـــادم صبــــح و كسـی ندید
بد مستی قشنگ جوانی غزل پرست
صبـــح آسمـــان برای پریدن زلال بـــود
آماده شد دل از همه ی بیت ها گسست…
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس15
عکس اسم مهران
اشكی چكیدو…آه چقدر آشناست این-
دستی كه پلک های مرا عاشقانه بست
عکس اسم ولی و محمد
هر چه گلایه دارم بر باد می نویسم
با بغض ساكت خود فریاد می نویسم
بی یاد چشمهایت دی با من است همیشه
اسفند عشق خود را مرداد می نویسم
شهریور نگاهت اردیبهشت من شد
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس15
عکس اسم ساسان
با سبزی نگاهت خرداد می نویسم
با هر بهانه ی تو صدها بها گرفتم
نازت اگر بگیری ایراد می نویسم
دادی اگر تو دادم داد تو را نویسم
ورنه هزار قصه بیداد می نویسم
شیرین اگر نباشی ای لیلی زمانه
با تیشه روی سینه فرهاد می نویسم
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس15
عکس اسم فاطمه و عباس
لطفی اگر نمایی با زاغ ابروانت
در این خرابه دل آباد می نویسم
صد ها اسیر دارد زنجیر زلفهایت
با كسب یك اجازه آزاد می نویسم
هرگز نترس بانواینكه گلایه گویم
هر چه گلایه دارم بر باد می نویسم
عکس اسم آیدین
من آن کلاغـک تکـــرار هــای غمگینم
به خانه ام نرسیدم، و خواب می بینم
درخت بودی و من هم کلاغ بی خبرت
دوباره از لب سردت، غــرور می چینم
تو عاشقم شده بودی و این بهارم بود
و بــا صدای گرفتـــه، صدای ننگینـــم
عکس اسم علی و حدیث
و قار قار که یعنی تو آسمان منی
و قار قار بهـــارم! بهار شیرینـــــم
و قــار قــار بیـــــا مبتلای هـــم باشیم
به شب رسیده نگاهم، شکوفه آجینم
تو ناز می کنی و من دوباره می لرزم
بهــــار آمده؟ یا این منم که بی دینم؟
عکس اسم فرحناز
تو شعر های منی، من دل سیاه توام
و قانعــم بـــه همین، ای خدای آیینم
سکوت می کنم و بوسه هات می خندند
به سیب سرخ دلم؟ یا به بغض سنگینم؟
و من دوباره همــان داغ دار غمگینم
به خواب رفته ام اما, تو را نمی بینم
عکس اسم عسل و علی
خسته از آنچه کــــه بود و به خدا هیچ نبود
خسته از منظره ی خسته ی تهران در دود
خستـــه از بــــودن تــــو، خسته تر از رفتن تــــو
خسته از «مولوی» و «شوش» به «راه آهن» تو
خسته از بــــازی ِ این پنجره ی وابسته
عکس اسم فرنگیس
رفتم از شهر تو با سوت قطاری خسته
وسط گریه ی آخر… وسط ِ «تا به ابد»
تخت بودم بـــه قطاریدن ِ تهران-مشهد
شب تکان خورد و به ماتحت، صدا خارج کرد
دستـــی از دست تو از ریل، مرا خـــارج کرد
عکس اسم بهنام و ماریا
سوختــــم از شب ِ لب بـازی ِ آتش با من
شوخی مسخره ی فاحشه هایش با من
کز شدم کنــــج اطاقــــم وسط ِ کمرویــی
«نیچه» خواندم وسط ِ خانه ی دانشجویی
مرده بودی و کسی در نفس ِ من جان داشت
مرده بـــودی و کسی بــاز به تو ایمان داشت!
عکس اسم بهناز
کشتمت! تن زده در ورطه ی خون رقصیدم
پشت هــر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
بال داریم کــــه بر سیـــخ، کبابش کردند!
شعر خواندیم اگر فحش حسابش کردند!
عکس اسم فائزه و محمد
قصه را کوته کنم
دربست
می خواهم
تـــــو را …
عکس اسم مهدیس
تـو رهادر من و
من محو سراپای توام
تــو همه عمر من و
من همه دنیای توام
دلم از شـوق تو لبریز و
تـو دیوانه من
ای تو دیوانه من
عاشق و شیدای توام
عکس اسم فرزانه و وحید
روز سختی تازه میفهمی هوادار تو کیست ؟
بی کس و درمانده وقتی میشوی یار تو کیست ؟
مشتری وقتی که بسیار است ٬ سرگرمی ولی
در کسادی تازه میفهمی خریدار تو کیست ؟
دست و پایت نه ، در آن روزی که قلبت بشکند
تازه در آن موقع میدانی مددکار تو کیست ؟
هرکسی آید عیادت آخر شب میرود
تازه آن هنگام میفهمی پرستار تو کیست ؟
عکس اسم شادی
میرسد روزی که اطرافت نمی ماند کسی !
آن زمان پی میبری یار وفادار تو کیست !
پیش پایت یک نفر خود را به آتش میکشد !
تازه میفهمی که دهقان فداکار تو کیست ؟
میروی یک روز از این شهر و می میرد کسی !
تازه در آن روز میفهمی گرفتار تو کیست ؟!
عکس اسم عباس و فاطمه
یکشب بیا به کوچه ی قلبم سری بزن !
یا بی خبر به کلبه ی ما هم دری بزن !
اینجا گرفته باز دلم در هوای تو …
دستم بگیر و کنج خیالم پری بزن !
وصل تو جز به بوسه میسر نمی شود
با بوسه ای به روی لبم ، معبری بزن !
ای ناخدای کشتی دریای سرخ عشق
در ساحل گرفته ی دل ، لنگری بزن !
امشب برای ضربه ی آخر ، نفس بگیر
بر لوح تنگ سینه ی من ، خنجری بزن !
بی تو فضای خانه سکوت است و انتظار
یکشب بیا به خانه ی ما هم سری بزن …
عکس اسم شکیلا
عاشقی دیوانه میخواهم
تماشاکن مرا
بی پناهم
خانه میخواهم
تماشا کن مرا….
سالها در انتظارت
دل به دریا بسته ام…
آتشم پروانه
میخواهم ،تماشاکن مرا
عکس اسم فرشته و حسین
ای کاش،
دلم پنجرهای دیگر داشت!
ای کاش،
دلم فقط شقایق می کاشت!
ای کاش،
کسی می آمد و غمها را
از قلبِ اهالی زمین برمیداشت.
عکس اسم مجید و سحر
گفتم به دام اسیرم گفتا که دانه با من
گفتم که آشیان کو گفت آشیانه با من
گفتم که بی بهارم شوق ترانه ام نیست
گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من
گفتم بهانه ای نیست تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من
گفتم به فصل پیری در من گلی نروید
گفتا که من جوانم فکر جوانه با من
عکس اسم من پر از هوای توام
حالش خراب بود، سرش گیج و مست مست
آمد دوباره روی همـــان بالــــكن نشست
یك دور به تمـــــام خیـــــابـــــان نگــــــاه كرد
به جفت های مسخره ی دست توی دست
لبخند زد بــه هر كـــه دلش را فروختــــه
لبخند زد به هركه شبیه خودش شكست
عکس اسم QeenMari
همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما
کوه ما سینه ما ، ناخن ما ، تیشه ما
بهر یک جرعه می ، منت ساقی نکشیم
اشک ما ، باده ما ، دیده ما ، شیشه ما
عکس اسم نگار
عاقبت میگیرم از میخانه سهم خویش را
دامن مستانم و از عیش، رنگی در من است
گر چه خاموشم شبیه گنجه در پستوی خویش
چـــارهی روز مبادایــــی، تفنگــــی در من است
عکس اسم اویشی و نارتو
خفته در اندیشهی حُسنت، پلنگی در من است
تا کِـــی از پشت حصـــار شهر میخواهــی مرا؟
از چه میترسی، مگر تیمور لنگی در من است؟
سر بـــه روی سینهام بگذار تـــا بــــــــاور کنـــــی
بر سر عشق است اگر هر روز جنگی در من است
عکس اسم رقیه
تُنگــم و ناچار فرصتهای «تَنگی» در من است
هر شب امّا خواب میبینم نهنگی در من است
با دل تنگــــی کـــه من دارم، شکستن دور نیست
کوزهی غلطیدهای هستم که سنگی در من است
ماهرویا! مشکن ایــــن عشق غــــرورآمیــــــز را
عکس اسم سحر و مسلم
عقل از تحیر زمین خورد، منطق به بنبست برخورد
شب پیش چشمانش افسرد، او کیست آیا؟ خدایا
هرگز کسی در دو عالم، در این جهان پر از غم
این گونه چون او نبوده است، تنهای تنهای تنها
عکس اسم صدنا و علی
می رفت سوی یتیمان، با دستهای پر از نان
در چشمهای زلالش، بی تابی شرم پیدا
آیینه آسمان بود، تصویری از کهکشان بود
آن بی نشان مثل صحرا، آن بیکران مثل دریا
عکس اسم سپیده و حامد
این کیست این بیکرانه؟ این مرد تنهای تنها
می آید از سمت ابهام، می آید از سمت رؤیا
یک کوفه غربت به دوشش، یک بافه محنت به دستش
بر شانه های ستبرش، زخم خیانت شکوفا
در لحظه های عبادت، پروانه های قنوتش
پر می گرفتند آرام، تا آن سوی آسمانها
دیدگاه ها
1 دیدگاه
نسیم جان
ارسال دیدگاه