عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
در عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید مجموعه جدید از عکس نوشته های درخواستی خود را که در این پست شامل 26 در خواست طراحی و آماده شده برای شما می باشد و …
عکس پروفایل اسم ها ایرانی جدید پارس1
ای عکس اسم دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر به ، به که دوصد دل برما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
عکس اسم زهرا
ای کاش که من پیر شوم در بغلت
با دست تو زنجیر شوم در بغلت
پرواز پر از حس رهایی ست ولی
ای کاش زمین گیر شوم در بغلت
عکس اسم سارینا
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد . . .
عکس اسم محمدرضا و خاطره
دلتنگی
رودی نیست که به دریا بریزد!
دلتنگی
ماهی کوچکی ست
که برکه اش را
از چهار طرف
سنگچین کرده باشند…
عکس اسم ویدا و علیرضا
آبان هوایش غرق دلتنگیست
عطرِ تو را در مشتِ خود دارد
فهمیده خیلی دوستت دارم
هِی پشت هم با عشق میبارد
عکس اسم میثم و نیلوفر
قاصد ز برم رفت که آرد خبر از یار
باز آمد و اکنون خبر از خویش ندارد
عکس اسم بهزاد و پرستو
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش
عکس اسم ایمان و محمد
ما آزمودهایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش …
عکس اسم مهدیه و اصغر
به خدا تا ز خود شدم آگاه
بی خدا نیستم دمی والله
گرد کنج خراب می گشتیم
تا به گنجی فرو شدم ناگاه
یوسف جان نازنین تنم
سوی مصر دل آمد از تک چاه
مهر عشقش چو رو نمود به من
گرچه بودم هلال گشتم ماه
عکس اسم مهدی و آیدا
نور ظاهر شد و نماند ظلام
گشت فانی غلام و باقی شاه
چون همه اوست غیر او کس نیست
گفته ام لا اله الا الله
لاجرم سید وجود خودم
نعمت اللهم وز خود آگاه
عکس اسم محمد و اسماء
لطفش کرم نموده میخانه دام کرده
در حق جمله عالم انعام عام کرده
میخانه ای چنین خوش بر ما سبیل کرده
ما را شراب داده مست مدام کرده
کرده حلال بر ما جام می محبت
افشای سرّ خود را بر ما حرام کرده
سلطان حسن جانان ملک جهان گرفته
عکس اسم نازی و عارف
عقل آمده به خدمت خود را غلام کرده
جانان و جان سید باشند نعمت الله
نامش نکو نهاده ختم کلام کرده
عکس اسم خاطره و جابر
رقصان چو ذرهها خورشان نور و روشنی
ای آفتاب جان در و دیوار تن بسوز
قانع نمیشویم بدین نور روزنی
این قصه را رها کن ما سخت تشنهایم
عکس اسم تو فقط نفس من باش
تو ساقی کریمی و بیصرفه و غنی
هیهای عاشقان همه از بوی گلشنی است
آگاه نیست کس که چه باغ و چه گلشنی
خشک آر و مینگر ز چپ و راست اشک خون
ای سنگ دل بگوی که تا چند تن زنی
بیهوده چند گویی خاموش کن بس است
عکس اسم دلارام
فرمان گفت نیست همان گیر که الکنی
تا شمس حق تبریز آرد گشایشی
کاین ناطقه نماند در حرف معتنی
عکس اسم کژال
اندیشه را رها کن کاری است کردنی
ای نقد جان مگوی که ایام بیننا
گردن مخار خواجه که وامی است گردنی
ای آب زندگانی در تشنگان نگر
بر دوست رحم آر به کوری دشمنی
هوشی است بند ما و به پیش تو هوش چیست
عکس اسم سامیار
گر برج خیبر است بخواهیش برکنی
اندر مقام هوش همه خوف و زلزلهست
در بیهشی است عیش و مقامات ایمنی
در بزم بیهشی همه جانها مجردند
عکس اسم عاطفه
همیشه من چنین مجنون نبودم
ز عقل و عافیت بیرون نبودم
چو تو عاقل بدم من نیز روزی
چنین دیوانه و مفتون نبودم
مثال دلبران صیاد بودم
مثال دل میان خون نبودم
عکس اسم آرش و سارا
در این بودم که این چون است و آن چون
چنین حیران آن بیچون نبودم
تو باری عاقلی بنشین بیندیش
کز اول بودهام اکنون نبودم
همیجستم فزونی بر همه کس
چو صید عشق روزافزون نبودم
عکس اسم خانومم عاشقانه فداتم
چو دود از حرص بالا می دویدم
به معنی جز سوی هامون نبودم
چو گنج از خاک بیرون اوفتادم
که گنجی بودم و قارون نبودم
عکس اسم آقاییم عاشقانه فداتم
از تمام هیاهوی این دنیا
تنها پنجره ای می خواهم
که سالها
در انتظار تو
بر شیشه های مه گرفته اش
آه بکشم…
عکس اسم هومن
ﻣﻦ ﻫﻨوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ …
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
عکس اسم مهرسا
خبر رسیده که بالا گرفته کار شما
و سخت وفق مراد است روزگار شما
به سر رسیده زمستان آن حوالی،آه….
چه نعمتی ست حضور پر از بهار شما
شنیده ام که بهایی به شهر بخشیدید،
عکس اسم بهزاد
که شهر، وام گرفته از اعتبار شما
سند به نام شما می زنند دلها را
به این بهانه که هستند بی قرار شما
چقدر جبر قشنگی برای آدمهاست،
که دل دهند همیشه، به اختیار شما
رقیبهای خودم را عجیب می فهمم
عکس اسم بهاره
نمی شود که نباشد کسی دچار شما
خبر رسیده که یادی نمی کنید از من
خوشا به حال کسانی که در کنار شما….
شما، که کاسه ی صبر مرا نمی بینید،
مرا، که مانده ام عمری به انتظار شما
چقدر دور شدید از دو دست خواهش من
عکس اسم شادی
چقدر دور شدید از دو دست خواهش من
چقدر فاصله دارم من از دیار شما
غم زمانه خورم یا فراق یار؟، اصلا
به طاقتی که ندارم، کدام بار شما….؟
عکس اسم عذرا
بی تاب تر از جان پریشان در تب
بی خواب تر از گردش هذیان بر لب
بی رویت روی او بلاتکلیفم
مثل گل آفتابگردان در شب
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه