دلنوشته زیبای ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
در این پست از سایت عکس نوشته و پروفایل دلنوشته زیبای ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع) را برای شما عزیزان قرار دادیم . 💚
مجموعه ای از متن و جملات و دلنوشته های کوتاه و زیبا برای تبریک ولادت حضرت ابوالفضل عباس (ع) را در این پست از سایت عکس نوشته گردآوری کردیم …
دلنوشته های زیبا و ادبی و احساسی برای تبریک روز ولادت حضرت ابوالفضل …
دلنوشته زیبای ولادت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده استپدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده استنامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده استجمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده استمادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده استمرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده استآمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده استمادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده استآمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده استروز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده استکف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
مژده ای حزب خدا یار حسین آمد
سید و سالار انصار حسین آمدعید میلاد علمدار حسین آمد
صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمدای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس
نور باران خانه حیدر شده امشب
فاطمه ام البنین مادر شده امشب
غرق شادی ساقی کوثر شده امشبفخر عرب آمد، روح ادب آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباسدرد بی درمان عالم را دوا آمد
قهرمان سقای دشت نی نوا آمدبر حسین فرمانده کل قوا آمد
آرام جان آمد جان، جهان آمدای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی
باشدش از کودکی بر عالم آقایی
می کند فردا علمداری و سقاییماه حرم آمد، بحر کرم آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباسیا امیرالمؤمنین نازم به احساست
گشته عالم زنده از بوی گل یاست
بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست
باب المراد آمد، روح جهاد آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباسای گل ام البنین دستم به دامانت
جان من جان همه عالم به قربانتتو کریمی و منم محتاج احسانت
دل منجلی آمد، نجل علی آمدفرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس
ای تمام انبیا زوّار قبر تو
باغ قرآن تشنه باران ابر تو
جان فدای مکتب ایثار و صبر توحق جلوه گر آمد نوری دگر آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
تو آمدی برسی به مقام سرداری
که خون سرخ خدا با شما شود یاریتو آمدی که به اذن خدا به دست تو
خدا گره بگشاید زکار بسیاریتو آمدی که به اذن خدا کرم بکنی
بشر رها شود از بند هر گرفتاریتو آمدی که بشر از شما بیاموزد
برادری و ادب ورزی و وفاداریشما که اید که یعقوب در تمام عمر
ندیده است شما را به هیچ بازاریشباهتی است میان تو و پدر آقا
که یک دم از دو دم ذوالفقار کراریبدون بودن تو این جهان کسی کم داشت
تو آمدی که به معنا رسد علمداریستاره ها همه انگشت در دهان گفتند
که ماه روی زمین پانهاده انگاریفرات قطره ای از آب مشک تو بوده است
و علقمه که به عشق شما شده جاریخدا رسانده تو را به مقام سرداری
که خون سرخ خدا را شما کنی یاری
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
گهواره مولودِ امروز تنها به سمت کربلا تکان میخورد.
تمام آبهایی که شرمنده دستهای تواَند، اشکهای پدرت هستند که از دل چاه جوشیدهاند.
تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد.
با تو، خیمههای جوانمردی بیستون نمیمانند.
بیعت با دستهای تو، بیعت با دستان خداست.
تا تو از متن خاک سبز شوى، تا ببینم دوباره دریا را
دستهایت را در راه عشق دادی تا آغوشت به قدر تمام دنیا لایتناهی شود.
درهای بهشت را دستان تو بر روی ما خواهند گشود.
از روزی که تو آمدهاى، دیگر هیچ چشمی زیبایی ماه آسمان را باور ندارد.
خداوند ابتدا تو را آفرید و سپس ماه را شبیه تو… .
تو ماه، ماه بنیهاشمی که دختر خورشید
همان نخست پذیرفته بود مادریات را
دستهای تو از همان آغاز تولد، رنگ و بوی ذوالفقار داشتند.
هنوز که هنوز است، نماد کربلا، یک جفت دست سرخ است که از آن سوی تاریخ برای ما دست تکان میدهد.
قصیدهای به بلندای عباس، تنها در دامن زنی که غزلسرای بیبدیل عرب بود، میتوانست سروده شود.
هلال شعبان چشم دوختهاست به بدری که از خانه علی سر زده.
امروز، روز میلاد جوانمردی است.
تو آمدهاى؛ یعنی حیدری دیگر متولد شده.
امروز که آمدهاى، فاطمه نخستین کسی است که میلادت را شکر میگوید. فردا که میروى، فاطمه پیش از همه رفتنت را سوگوار میشود.
پس از میلاد تو دیگر هیچکس دلواپس کربلا نبود.
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
دست استغاثه عالم به سوی او
تو متولد شدى، ولی نخست دستهایت به دنیا آمدند. دستهایت که پیش از تولد تو در تمام هستی زبانزد بودهاند. دستهایت که دست استغاثه تمام عالم به سوی آنهاست. دستهایت که تاریخ را ساختهاند… خدا نخست دستهایت را آفرید… به آن دستهای توفانی عاشقانه نگاه کرد و گفت: «این دستها بهترین دستهای عالمند…» آنگاه تمام افلاک در برابر دستهایت به سجده افتادند. تمام فرشتگان بر دستهایت بوسه زدند و خدا گفت: «برای این دستها مردی خواهم آفرید که نامش را در آسمانها دست به دست خواهند برد…» و خدا تو را آفرید، برای آن دستهای بیبدیل … دستهای معجزهگر… .دستهایت را دوست میدارم که با دستهای خدا نسبت دارند و از ازل با ثارالله بیعت کردهاند؛ دستهایی که تنها برای حمایت از آفتاب به زمین آمدهاند برای آنکه پسر خورشید روی زمین باشند. از تو تنها به همین دستها کفایت میکنیم و گرههای کور روزگارمان را به آستانه مهر این دستها میآوریم تا گشوده شوند. تا نمکگیر شویم… تا از نو ایمان بیاوریم… به تو… به عشقی که تو را اینگونه شهره عالم کرد… و به خدایی که این عشق را آفرید… .
تو را عشق به این روز انداخته ای ماه! تو را عشق چنین سرفراز کرده… وقتی که سایه به سایه خورشید، تمام راههای سخت را بپیمایى، وقتی که چشم از خورشید برندارى، وقتی که خویش را وقف او کنى، وقتی که تمام هستیات را در دستهایت بگذارى، تمام خودت را در دستهایت بریزی و آن دستها را به سوی عشق دراز کنى، اینگونه خواهی شد. اینگونه که خدا دستهایت را در آغوش میگیرد و آنگاه تمام قدرت بیمنتهایش را به دستهای تو میبخشد. آنگاه تمام درهای بسته، تمام قفلهای ناگشودنی و تمام گرههای کور، با دستهای تو گشوده خواهد شد ای بابالحوائج!
دستهایت کو؟ که دلتنگم برای دستهایت
تمام دنیا دستهایت را میشناسند. تو را همه با دستهایت میشناسند. دستهایی که دستان خداست و از آستین رشادت و شهادت و مهر تو بیرون آمده. همان دستهایی که دستان پر سخاوت دریاست و تمام آبهای دنیا را شرمنده خویش کرده است. دستهای تو را نمیشود نادیده گرفت؛ چون دستان خدا فراتر از همه دستهاست. هر که با دستهای تو بیعت کند، دستان خدا را در آغوش گرفته…
دستهایت، آیینه دستان پر پینه مردی است که تمام هستی در دست ولایت اوست. مردی که سالیان سال نان بینوایان را بر دوش میگرفت و بر در خانههایشان میبرد و سفرههایشان را نمکگیر خویش میکرد. تو فرزند دستهای حیدرى. مردی که ذوالفقار را در دست داشت، ولی هرگز دانه جوی را به ستم از دهان موری باز نگرفت. پس از دستان او که نانآور خاک بود، دستهای تو آبآور زمین شدند. دستان تو ساقی روزگارند.
دستهایت، برکت عشق را در سفرههای عاشقان مینهند. اینک نان و خرما نه، که از تو آب حیات میطلبیم، آب مراد… . از تو عافیت میخواهیم. از دستهای توانگرت، سعادت میخواهیم ای مرد! کاش دستهای تو تمام ابرهای سیاه ستم را از آسمان دنیا فراری دهند. کاش دستهایت به یاری انسان برخیزد و او را وارث صلح و آشتی کند.
🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷
منبع : اینترنت
بازنشر : سایت عکس نوشته بزرگترین سایت عکس و متن و اس ام اس و شعر www.axneveshteh.ir
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه