متن ادبی برای تبریک روز بزرگداشت سعدی + متن اداری تبریک روز سعدی
در این پست از سایت عکس نوشته و پروفایل متن ادبی برای تبریک روز بزرگداشت سعدی + متن اداری تبریک روز سعدی را برای شما عزیزان قرار دادیم . 💚
به مناسبت روز بزرگداشت سعدی مجموعه ای از متن و جملات و نوشته های زیبا و جدید و اموزنده برای تبریک روز بزرگداشت سعدی را در این پست از سایت عکس نوشته جمع آوری کردیم . متن های گلچین و منتخب مخصوص تبریک روز بزرگداشت شاعر بزرگ ایرانی سعدی …
جدیدترین و زیباترین متن و جملات تبریک روز بزرگداشت سعدی در سال 99
متن ادبی برای تبریک روز بزرگداشت سعدی + متن اداری تبریک روز سعدی
یکم اردیبهشت ماه بزرگداشت سعدی شیرازی ، بزرگ مرد جامعه شناس ایرانی بر شمای ایرانی مبارک باد
ثنا و حمد بیپایان خدا را
که صنعش در وجود آورد ما را
الها قادرا پروردگارا
کریما منعما آمرزگارا
چه باشد پادشاه پادشاهان
اگر رحمت کنی مشتی گدا را
خداوندا تو ایمان و شهادت
عطا دادی به فضل خویش ما را
روز بزرگداشت سعدی شیرازی شاعر توامند ایرانی بر شما گرامی باد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
هر ساعتم اندرون بجوشد خون را
واگاهی نیست مردم بیرون را
الا مگر آنکه روی لیلی دیدست
داند که چه درد میکشد مجنون را؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
به فصل خزان درنبینی درخت
که بی برگ ماند ز سرمای سخت
بزرگداشت سعدی شاعر جهانگرد شیرازی بر شما همکار محترم خجسته باد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
آن سست وفا که یار دل سخت منست
شمع دگران و آتش رخت منست
ای با همه کس به صلح و با ما به خلاف
جرم از تو نباشد گنه از بخت منست
روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی شیراز گرامی باد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
نه چندان درشتی کن که از تو سیر شوند
نه چندان نرمی کن که بر تو دلیر شوند
یک اردیبهشت روز جهانی بزرگداشت سعدی گرامی باد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
دشمن چواز هر حیله ای در ماند سلسله ی دوستی بجنباند
پس کارها بکند به دوستی که هیچ دشمن نکند به دشمنی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
روز اول اردیبهشت ماه را با شادی سالروز سعدی شیراز آغاز می نماییم
سخن میان دو دشمن چنان گوی که چون دوست گردند شرمنده نباشی
بزرگداشت بزرگ مرد پارسی گرامی باد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
سعدی شیرازی : اسکندر رومی را گفتند دیار مشرق و مغرب به چه گرفتی؟
گفت : هر مملکت را گرفتم رعیتش را نیازردم و نام پادشاهان جز به نیکویی نبردم
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
که آدمی را بدتر از علت نادانی نیست
بزرگداشت ابر مرد ترکی گرامی باد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
سخنان سعدی :
دو کس دشمن ملک و دیناند
پادشاه بیحلم و زاهد بیعلم
سعدیا روزت گرامی باد !
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گرت از دست برآید دهنی شیرین کن
مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی
حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است
گفت آن که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
روز بزرگداشت شیخ اجل سعدی خجسته و یادش گرامی باد
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری
تبریک بزرگداشت روز سعدی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
عشاق به درگهت اسیرند بیا
بدخویی تو بر تو نگیرند بیا
هرجور و جفا که کردهای معذوری
زان پیش که عذرت نپذیرند بیا
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحب نظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
روزی گفتی شبی کنم دلشادت
وز بند غمان خود کنم آزادت
دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت
وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
آن یار که عهد دوستاری بشکست
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
شبها گذرد که دیده نتوانم بست
مردم همه از خواب و من از فکر تو مست
باشد که به دست خویش خونم ریزی
تا جان بدهم دامن مقصود به دست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو میرود نوروزست
دی رفت و به انتظار فردا منشین
دریاب که حاصل حیات امروزست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
ای مرغ سحر تو صبح برخاستهای
ما خود همه شب نخفتهایم از غم دوست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست
یا مغز برآیدم چو بادام از پوست
غیرت نگذاردم که نالم به کسی
تا خلق ندانند که منظور من اوست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
وین جان به لب رسیده در بند تو نیست
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
کس نیست که غم از دل ما داند برد
یا چارهٔ کار عشق بتواند برد
گفتم که به شوخی ببرد دست از ما
زین دست که او پیاده میداند برد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد
از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ما را به چه روی از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد
جایی که درخت گل سوری باشد
جوشیدن بلبلان ضروری باشد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گویند مرو در پی آن سرو بلند
انگشت نمای خلق بودن تا چند؟
بیفایده پندم مده ای دانشمند
من چون نروم که میبرندم به کمند؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
آن درد ندارم که طبیبان دانند
دردیست محبت که حبیبان دانند
ما را غم روی آشنایی کشتست
این حال نباید که غریبان دانند
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
از هرچه کنی مرهم ریش اولیتر
دلداری خلق هرچه بیش اولیتر
ای دوست به دست دشمنانم مسپار
گر میکشیم به دست خویش اولیتر
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای بیتو فراخای جهان بر ما تنگ
ما را به تو فخرست و تو را از ما ننگ
ما با تو به صلحیم و تو را با ما جنگ
آخر بنگویی که دلست این یا سنگ؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای دوست گرفته بر سر ما دشمن
یا دوست گزین به دوستی یا دشمن
نادیدن دوست گرچه مشکل دردیست
آسانتر ازان که بینمش با دشمن
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای کاش نکردمی نگاه از دیده
بر دل نزدی عشق تو راه از دیده
تقصیر ز دل بود و گناه از دیده
آه از دل و صد هزار آه از دیده
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
هر روز به شیوهای و لطفی دگری
چندانکه نگه میکنمت خوبتری
گفتم که به قاضی برمت تا دل خویش
بستانم و ترسم دل قاضی ببری
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای مایه درمان نفسی ننشینی
تا صورت حال دردمندان بینی
گر من به تو فرهاد صفت شیفتهام
عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گر دولت و بخت باشد و روزبهی
در پای تو سر ببازم ای سرو سهی
سهلست که من در قدمت خاک شوم
ترسم که تو پای بر سر من ننهی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گر مرا بیتو در بهشت برند
دیده از دیدنش بخواهم دوخت
کاین چنینم خدای وعده نکرد
که مرا در بهشت باید سوخت
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گفتم چه کردهام که نگاهم نمیکنی؟
وآن دوستی که داشتی اول چرا کم است؟
گفتا به جرم آنکه به هفتاد سالگی
سودای سور میپزی و جای ماتم است
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
در قطره باران بهاری چه توان گفت؟
در نافه آهوی تتاری چه توان گفت؟
گر در همه چیزی صفت و نعت بگنجد
در صورت و معنی که تو داری چه توان گفت؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
تو آن نهای که به جور از تو روی برپیچند
گناه تست و من استادهام به استغفار
مرا غبار تو هرگز اثر کند در دل
که خاکپای توام؟ خاک را چه غم ز غبار؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
مرا به صورت شاهد نظر حلال بود
که هرچه مینگرم شاهدست در نظرم
دو چشم در سر هر کس نهادهاند ولی
تو نقش بینی و من نقشبند مینگرم
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
هزار بوسه دهد بتپرست بر سنگی
که ضر و نفع محالست ازو نشان دادن
تو بت! ز سنگ نهای بل ز سنگ سختتری
که بر دهان تو بوسی نمیتوان دادن!
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
کسی ملامتم از عشق روی او میکرد
که خیره چند شتابی به خون خود خوردن؟
ازو بپرس که دارد اسیر بر فتراک
ز من مپرس که دارم کمند در گردن
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
چند گویی که مهر ازو بردار
خویشتن را به صبر ده تسکین
کهربا را بگوی تا نبرد
چه کند کاه پارهای مسکین؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
وه که چه آزار بود من از مهر تو
لیک چو باز آمدی آن همه برداشتی
سر چو برآورد صبح بپوشد گناه
روز همه روز جنگ شب همه شب آشتی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
هر كه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
سعدیا! گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
به تو حاصلی ندارد غم روزگار گفتن
که شبی نخفته باشی به درازنای سالی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
برو ای سپر ز پیشم که به جان رسید پیکان
بگذار تا ببینم که که میزند به تیرم
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
اگر مراد نیابم بقدر وسع بکوشم
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
قرار بر کف آزادگان نگیرد مال
نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
جماعتی که نظر را حرام می گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
اگر مراد نصیحت کنان ما این است
که ترک دوست بگوییم، تصوریست محال
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
از در درآمدی و من از خود به درشدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
او میرود دامن کشان من زهر تنهایی چشان
دیگر مپرس از من نشان کز دل نشانم میرود
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
روی خوش و آواز خوش دارند هریک لذتی
بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آواز را
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان
به چه کارآیدت آن دل که به خوبان نسپاری؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
دریغا که بر خوان الوان عمر
دمی خورده بودیم و گفتند بس
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
به خاک پای عزیزان که از محبت یار
دل از محبت دنیا و آخرت کندم
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجائیم در این بحر تفکر تو کجایی؟
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پروراست
هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش، بی خبرانند
آن را که خبر شد، خبری باز نیامد
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
چرخ شنید ناله ام گفت منال سعدیا
كاه تو تیره میكند آیینه جمال من
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
دوستان گویند سعدی خیمه در گلزار زن
من گلی را دوست میدارم که در گلزار نیست
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا
که حال غرقه در دریا نداند خفته بر ساحل
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
شبان آهسته مینالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم
جمع آوری : حسین شعبانی
🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷
منبع : اینترنت
بازنشر : سایت عکس نوشته بزرگترین سایت عکس و متن و اس ام اس و شعر www.axneveshteh.ir
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه