عکس نوشته ها مادرانه با متن جدید 96
در عکس نوشته ها مادرانه با متن جدید 96 شما کاربران عزیز سایت عکس نوشته می توانید عکس نوشته های جدید در مورد عشق و علاقه به مادر را مشاهده کنید که شامل 13 عکس نوشته همراه با متن می باشد و …
عکس نوشته ها مادرانه با متن جدید 96
مینویسم سرشار از عشق
برای تویی که همیشه
تنها مخاطب خاص دلنوشته های منی
برای تو که بخوانی و بدانی
دوست داشتنت در من بی انتهاست
تـو رهادر من و
من محو سراپای توام
تــو همه عمر من و
من همه دنیای توام
دلم از شـوق تو لبریز و
تـو دیوانه من
ای تو دیوانه من
عاشق و شیدای توام
دانلود عكس نوشته مادرانه
روز سختی تازه میفهمی هوادار تو کیست ؟
بی کس و درمانده وقتی میشوی یار تو کیست ؟
مشتری وقتی که بسیار است ٬ سرگرمی ولی
در کسادی تازه میفهمی خریدار تو کیست ؟
دست و پایت نه ، در آن روزی که قلبت بشکند
تازه در آن موقع میدانی مددکار تو کیست ؟
هرکسی آید عیادت آخر شب میرود
تازه آن هنگام میفهمی پرستار تو کیست ؟
میرسد روزی که اطرافت نمی ماند کسی !
آن زمان پی میبری یار وفادار تو کیست !
پیش پایت یک نفر خود را به آتش میکشد !
تازه میفهمی که دهقان فداکار تو کیست ؟
میروی یک روز از این شهر و می میرد کسی !
تازه در آن روز میفهمی گرفتار تو کیست ؟!
فدای تو مادر
یکشب بیا به کوچه ی قلبم سری بزن !
یا بی خبر به کلبه ی ما هم دری بزن !
اینجا گرفته باز دلم در هوای تو …
دستم بگیر و کنج خیالم پری بزن !
وصل تو جز به بوسه میسر نمی شود
با بوسه ای به روی لبم ، معبری بزن !
ای ناخدای کشتی دریای سرخ عشق
در ساحل گرفته ی دل ، لنگری بزن !
امشب برای ضربه ی آخر ، نفس بگیر
بر لوح تنگ سینه ی من ، خنجری بزن !
عاشقی دیوانه میخواهم
تماشاکن مرا
بی پناهم
خانه میخواهم
تماشا کن مرا….
سالها در انتظارت
دل به دریا بسته ام…
آتشم پروانه
میخواهم ،تماشاکن مرا
ای کاش،
دلم پنجرهای دیگر داشت!
ای کاش،
دلم فقط شقایق می کاشت!
ای کاش،
کسی می آمد و غمها را
از قلبِ اهالی زمین برمیداشت.
عكس نوشته مادرانه براي دختر دار
گفتم به دام اسیرم گفتا که دانه با من
گفتم که آشیان کو گفت آشیانه با من
گفتم که بی بهارم شوق ترانه ام نیست
گفتا بیا به گلشن شور ترانه با من
گفتم بهانه ای نیست تا پر زنم به سویت
گفتا تو بال بگشا راه بهانه با من
گفتم به فصل پیری در من گلی نروید
گفتا که من جوانم فکر جوانه با من
عكس نوشته مادرانه جديد
گفتم که خان و مانم در کار عاشقی رفت
گفتا به کار خود باش تدبیر خانه با من
گفتم به جرم شادی جور زمان مرا کشت
گفتا تو شادمان باش جور زمانه با من
گفتم ز عشق بازی در کس نشان ندیدم
زد بوسه بر لبانم گفتا نشانه با من
گفتم دلم چو مرغی ست کز آشیانه دور است
دستی به زلف خود زد گفت آشیانه با من
گفتم ز مهربانان روزی گریزم آخر
گفتا که مهربان باش اشک شبانه با من…
عكس نوشته مادرانه
بدنبال که میگردم ؟
من حسرت زده،
حیران این وادی؟؟؟؟؟
نهایت آمده درابتدای راه آزادی!!!!!(
غریبم ،غربتم را با نگاهت آشناتر کن……
رمه جا مانده،
سگها گرگ و ای وای!!!!
گم گشته آبادی…..
من از تیر و تبار آرشم برگشتی بند از من……
که تا اوج فلک ویران کند تیرم……
بنای برج شدادی…….
من از دست تو نیشی خوردم و نوش از تو میخواهم…..
شکست قلب مرا وقتی…..
همان گل را که پس دادی…….
مادرانه عکس
دوستت دارم اگر عقل حسادت نکند
یا که در کار دلم باز دخالت نکند
خواهم از وسوسه عقل رها گردم اگر
این قوی پنجه مرا غرق خجالت نکند
دوست دارم که خودم باشم و عاشق باشم
عاقل از ما بکشد دست ملامت نکند
من نمی خواهم از این راه غلط برگردم
عقل بهتر که زبان بسته،نصیحت نکند
دور بودم همه عمر از تو ولی باز دلم
عادتش بوده که با فاصله عادت نکند…
مادرانه فانتز
گم بوده ام و
دوباره پیدا شده ام
امروز چقدر
با تو زیبا شده ام
مادرانه متن
« يـــــاد تـــــو» حــــــس قشنـــــــگی ست كــــه در « دل » دارم
چــه تــو بــاشــی ؛ چــه نبــاشـی نــــگاهش مــــی دارم …!
ز بس بی تابِ آن زلف پریشانم ،نمی دانم
حبابم ،موج سرگردان طوفانم؟نمی دانم”*
تو که لیلای قلب من، نبودی و نخواهی شد
چرا مجنون ساکن در بیابانم، نمی دانم
نه سیبی بر درختی بود و نه یک شاخه ی گندم
اسیر خدعه و نیرنگ شیطانم؟ نمی دانم
نه می رانی مرا از خود، نه می خوانی درون، بانو!
غریبه ، رهگذر یا اینکه مهمانم، نمی دانم
مادرانه های من برای تو
مرا هرکس که می بیند، ز تو می پرسد و گویم…
به پاسخ ها، فقط اینرا: نمی دانم، نمی دانم
نه دستم توی دست تو، نه سر بر روی آن شانه
چرا می خندی بر چشمان گریانم، نمی دانم؟
نپرس از من ز حال قلب بی تابم، که بعد از تو …
مادرانه
هر چه گلایه دارم بر باد می نویسم
با بغض ساكت خود فریاد می نویسم
بی یاد چشمهایت دی با من است همیشه
اسفند عشق خود را مرداد می نویسم
شهریور نگاهت اردیبهشت من شد
با سبزی نگاهت خرداد می نویسم
با هر بهانه ی تو صدها بها گرفتم
نازت اگر بگیری ایراد می نویسم
دادی اگر تو دادم داد تو را نویسم
ورنه هزار قصه بیداد می نویسم
شیرین اگر نباشی ای لیلی زمانه
با تیشه روی سینه فرهاد می نویسم
لطفی اگر نمایی با زاغ ابروانت
در این خرابه دل آباد می نویسم
صد ها اسیر دارد زنجیر زلفهایت
با كسب یك اجازه آزاد می نویسم
هرگز نترس بانواینكه گلایه گویم
هر چه گلایه دارم بر باد می نویسم
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه