اشعار زیبا و حماسی فردوسی گلچین شده از شاهنامه فردوسی
اشعار زیبا و حماسی فردوسی گلچین شده از شاهنامه فردوسی
به مناسبت فرا رسیدن روز بزرگداشت فردوسی مجموعه ای از اشعار حماسی فردوسی و شعرهای حماسی و عاشقانه فردوسی و مجموعه شعر حماسی و احساسی و عاشقانه از فردوسی را در این پست از سایت عکس نوشته گردآوری کردیم …
مجموعه ای از زیباترین و بهترین شعر و اشعار عاشقانه و حماسی فردوسی
اشعار زیبا و حماسی فردوسی گلچین شده از شاهنامه فردوسی
بهترین اشعار فردوسی
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کنبترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بسکنون ای خردمند بیدار دل
مشو در گمان پای درکش ز گلترا کردگارست پروردگار
توی بنده و کرده کردگارچو گردن به اندیشه زیر آوری
ز هستی مکن پرسش و داوری
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
به هر کار در پیشه کن راستی
چو خواهی که نگزایدت کاستیسخن هرچه پرسم همه راست گوی
متاب از ره راستی هیچ روی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
وگر نیکدل باشی و راهجوی
بود نزد هر کس تو را آبرویوگر بدکنش باشی و بد تنه
به دوزخ فرستاده باشی بنه
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
مکن دوستی با دروغ آزمای
همان نیز با مرد ناپاک رایدو گیتی بیابد دل مرد راد
نباشد دل سفله یک روز شادستوده کسی کو میانه گزید
تن خویش را آفرین گستریدشما را جهان آفرین یار باد
همیشه سر بخت بیدار باد
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
بهر جایگه یار درویش باش
همه راد با مردم خویش باشببین نیک تا دوستدار تو کیست
خردمند و اندهگسار تو کیستبه خوبی بیارای و فردا مگوی
که کژی پشیمانی آرد بروی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
ندانی که مردان پیمانشکن
ستوده نباشد بر انجمن
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
به نیکی گرای و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
تو چندان که گویی سخنگوی باش
خردمند باش و جهانجوی باشچو رفتی سر و کار با ایزدست
اگر نیک باشدت جای ار بدستنگر تا چه کاری همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنویدرشتی ز کس نشنود نرمگوی
به جز نیکویی در زمانه مجوی
به نیکی گرای و میازار کس
بهترین اشعار فردوسی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از بوستانسپندار پاسبان ایران تو باد
ز خرداد روشن روان تو بادندانی که ایران نشست من است
جهان سر به زیر دست من استهنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را به کسهمه یکدلانند و یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراسدریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شودهمه جای جنگی سواران بدی
نشستنگه شهریاران بدیچو ایران نباشد تن من مباد
بر این بوم و بر زنده یک تن مبادهمه روی یکسر به جنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریمز بهر بر و بوم و پیوند خویش
زن و کودک و خرد و فرزند خویشهمه سر به سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمینکه ایران چو باغیست خرم بهار
شکفته همیشه گل کامگارپر از نرگس و نار و سیب و بهی
چو پالیز گردد ز مردم تهیسپرغم یکایک ز بن برکنند
همه شاخ نار و بهی بشکنندسپاه و سلیحست دیوار اوی
به پرچینش بر نیزهها خار اویاگر بفگنی خیره دیوار باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریاچه راغنگر تا تو دیوار او نفگنی
دل و پشت ایرانیان نشکنیبهترین اشعار فردوسی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
من از دخت مهراب گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدمستاره شب تیره یار منست
من آنم که دریا کنار منستبه رنجی رسیدستم از خویشتن
که بر من بگرید همه انجمن
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
که من عاشقم همچو بحر دمان
ازو بر شده موج تا آسمانپر از پور سامست روشن دلم
به خواب اندر اندیشه زو نگسلمهمیشه دلم در غم مهر اوست
شب و روزم اندیشه چهر اوستمرا مهر او دل ندیده گزید
همان دوستی از شنیده گزیدبرو مهربانم به بر روی و موی
به سوی هنر گشتمش مهرجوی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
به کردار افسانه از هر کسی
شنیدم همی داستانت بسیچو این داستانها شنیدم ز تو
بسی لب به دندان گزیدم ز توبجستم همی کتف و یال و برت
بدین شهر کرد ایزد آبشخورتتوراام کنون گر بخواهی مرا
نبیند جزین مرغ و ماهی مرایکی آنک بر تو چنین گشتهام
خرد را ز بهر هوا کشتهامودیگر که از تو مگر کردگار
نشاند یکی پورم اندر کنارمگر چون تو باشد به مردی و زور
سپهرش دهد بهره کیوان و هورسه دیگر که اسپت به جای آورم
سمنگان همه زیر پای آورم
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
نگویی مرا تا مراد تو چیست
که بر چهر تو فر چهر پریستهر آن کس که از دور بیند ترا
شود بیهش و برگزیند ترامن اینک به پیش تو استادهام
تن و جان شیرین ترا دادهامز من هرچ خواهی همه کام تو
برآرم نپیچم سر از دام توبهانه چه داری تو از مهر من
بپیچی ز بالا و از چهر منکه تا من ترا دیدهام بردهام
خروشان و جوشان و آزردهامهمی روز روشن نبینم ز درد
برآنم که خورشید شد لاجوردکنون هفت سالست تا مهر من
همی خون چکاند بدین چهر منیکی شاد کن در نهانی مرا
ببخشای روز جوانی مرا
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
چو رخساره بنمود سهراب را
ز خوشاب بگشاد عناب رایکی بوستان بد در اندر بهشت
به بالای او سرو دهقان نکشتدو چشمش گوزن و دو ابرو کمان
تو گفتی همی بشکفد هر زمان(جواب گردآفرید:)
بخندید و او را به افسوس گفت
که ترکان ز ایران نیابند جفتچنین بود و روزی نبودت ز من
بدین درد غمگین مکن خویشتن
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
مگو آن سخن کاندرو سود نیست
کزان آتشت بهره جز دود نیستمیندیش ازآن کان نشاید بدن
نداند کس آهن به آب آژدنفروتن بود شه که دانا بود
به دانش بزرگ و توانا بودهر آنکس که او کرده کردگار
بداند گذشت از بد روزگارپرستیدن داور افزون کند
ز دل کاوش دیو بیرون کندبپرهیزد از هرچ ناکردنیست
نیازارد آن را که نازردنیستبه یزدان گراییم فرجام کار
که روزیده اویست و پروردگار
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه دادخرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرایازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیستخرد تیره و مرد روشنروان
نباشد همی شادمان یک زمانچه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از بر خوردکسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
به آموختن چون فروتن شوی
سخنهای دانندگان بشنویمگوی آن سخن کاندر آن سود نیست
کز آن آتشت بهره جز دود نیست
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد جان ترا رهنمایبپرسیدم از مرد نیکو سخن
کسی کو بسال و خرد بد کهنکه از ما به یزدان که نزدیکتر
که را نزد او راه باریکترچنین داد پاسخ که دانش گزین
چو خواهی ز پروردگار آفرین
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
فزون از خرد نیست اندر جهان
فروزنده کهتران و مهانهرآنکس که او شاد شد از خرد
جهان را به کردار بد نسپردپشیمان نشد هر که نیکی گزید
که بد آب دانش نیارد مزیدرهاند خرد مرد را از بلا
مبادا کسی در بلا مبتلانخستین نشان خرد آن بود
که از بد همهساله ترسان بودبداند تن خویش را در نهان
به چشم خرد جست راز جهانخرد افسر شهریاران بود
همان زیور نامداران بودبداند بد و نیک مرد خرد
بکوشد به داد و بپیچد ز بد
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
چه ناخوش بود دوستی با کسی
که بهره ندارد ز دانش بسیکه بیکاری او ز بیدانشی است
به بیدانشان بر بباید گریست
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی، آشکارا گزند
(در زمان ضحاک)
چه ناخوش بود دوستی با کسی که بهره ندارد ز دانش بسی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذردخداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمایخداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهرز نام و نشان و گمان برترست
نگارنده بر شده پیکرستبه بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده رانیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاهسخن هرچه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خردخرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همیستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بستخرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشه سخته کی گنجد اویبدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توانبه هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شویپرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاهتوانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بوداز این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
۱. در آفرینش ماه
چراغست مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچچو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشناپدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خوردچو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدیددگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایی دهد بیشتربه دو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخستبود هر شبانگاه باریکتر
به خورشید تابنده نزدیکتربدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
۲. در آفرینش آفتاب
ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دودبه چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغروان اندرو گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روزز خاور برآید سوی باختر
نباشد ازین یک روش راستترایا آنکه تو آفتابی همی
چه بودت که بر من نتابی همی
🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑🛑
۳. فراخواندن زال سیمرغ را
سیمرغ موجودی افسانهای و اساطیری است که در شاهنامه حضور دارد و در کوه بلند دور از مردمان زندگی میکند.
یکی کوه بد نامش البرز کوه
به خورشید نزدیک و دور از گروهبدان جای سیمرغ را لانه بود
که آن خانه از خلق بیگانه بودسیمرغ زال را از نوزادی تا جوانی میپروراند. بعدها هرگاه زال به کمکش نیاز دارد، پری از او آتش میزند تا سیمرغ خبردار شده و نزدش آید. رفتار زال اینگونه است:
از ایوان سه مجمر پر آتش ببرد
برفتند با او سه هشیار و گردفسونگر چو بر تیغ بالا رسید
ز دیبا یکی پر بیرون کشیدز مجمر یکی آتشی برفروخت
به بالای آن پر لختی بسوختچو پاسی ازان تیره شب درگذشت
تو گفتی چو آهن سیاه ابر گشتهمانگه چو مرغ از هوا بنگرید
درخشیدن آتش تیز دیدنشسته برش زال با درد و غم
ز پرواز مرغ اندر آمد دژمبشد پیش با عود زال از فراز
ستودش فراوان و بردش نمازبه پیشش سه مجمر پر از بوی کرد
ز خون جگر بر دو رخ جوی کردبدو گفت سیمرغ شاها چه بود
که آمد ازین سان نیازت به دودچنین گفت کاین بد به دشمن رساد
که بر من رسید از بد بدنژاد
🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷
منبع : اینترنت
بازنشر : سایت عکس نوشته بزرگترین سایت عکس و متن و اس ام اس و شعر www.axneveshteh.ir
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه